فصل سوم شهر بم و موقعیت تاریخی آن ـ قبل از اسلام، 4ـ عكس هوایی از ارگ و قلعه دختر قدیمترین شهر در ناحیه بم بررسی این مطلب و تعیین
دقیق چنین محلی بعلت فقدان مدارك متاسفانه امكانپذیر نیست،
تنها راه تحقیق در این مورد بدین صورت ممكن خواهد بود كه روایات
بدست آمده را تا حال حاضر بصورت دقیق مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل
قرار داده و در حاصل، محل و چگونگی چنین شهری را بعنوان قدیمترین
شهر در ناحیه مزبور ارایه داد. پس از مطالعه بر روی بناهای
موجود به این نتیجه رسیدیم كه بررسی چند عامل بصورت
منفرد و در عین حال وغایت مطلب بشكل مرتبط با یكدیگر میتواند
به میزان بسیار محدودی فرضیات اولیه را نزدیك
به واقعیات تاریخی نماید. این عوامل بصورت ذیل
خلاصه میشوند: الف ـ بنای قلعه دختر: قلعهای
است كه در حال حاضر بقایای آن در دشت شمالی ارگ بم واقع گردیده. ب ـ اولین ساختمان در محل ارگ فعلی
كه این مطلب باد و مورد دیگر، یكی حفر چاههای سنگی
و دیگری ساختمان برج موجود مرتبط است پ ـ افسانهها و روایات تاریخی،
متعلق به قبل از اسلام (داستان هفتواد) قلعه دختر یا كوهك بقایای این قلعه در دشت
شمالی ارگ بفاصله یك و یك چهارم كیلو متری آن واقع
است، نتایج حاصله از مطالعه بنا در محل بصورت زیر خلاصه میشوند: 1ـ حصار جانب شرقی قدیمتر بوده
و بخش دیگر كه برجهای آن قابل تشخیص هستند، بعدا به آن ملحق
گردیدهاند. 2ـ در این قلعه سه دروازه یا
مدخل مشاهده میگردد كه به ترتیب در جانب شمال غربی ـ شمال شرقی
و جنوب غربی واقع شدهاند. 3ـ در بخش قدیمتر دو دهانه از یك چهارطاقی مشاهده میگردد
كه هر دهانه آن برابر سه متر و هفتاد سانتیمتر میباشد. این
طاقها بشكل جناقی است و از خشتهایی به ابعاد 6×30×30 سانتیمتر،
در ساختمان آنها استفاده شده، و در یكی از طاقها نقشی بر دیوار
است كه بعلت شباهت آن به محراب میتواند جنبه و اهمیت مذهبی
داشته باشد. (در بخش دیگر قلعه از خشتهایی به ابعاد 6×32×32
سانتیمتر استفاده شده است). ریشه طاقهای جناقی براساس
مطالعات و كشفیات اخیر تخت جمشید به دوره هخامنشی و حتی
اقوام ایلامی میرسد اما در مورد طاقهای مزبور بعلت شباهت
جزیی نمیتوان اظهارنظر قطعی كرد، و از طرفی استاد
محترم آقای مصطفوی كه عكس این طاقها را مشاهده كردند، معتقدند
آنها را در دوره اسلامی بنا كردهاند. بهر صورت با توجه به مطالب فوق بعید
نیست كه طاقهای مزبور در دوره اسلامی بازسازی و مرمت شده
باشند. بررسی ارتباط شكل ظاهری ارگ بم
و قلعه دختر با یكدیگر همانطور كه از مطالعه نقشه ارگ بم موقعیت
آن نسبت به قلعه دختر بر میآید، جهتی كه قلعه دختر براساس آن
ساخته شده محوری شمال شرقی ـ
جنوب غربی بوده و مشابه با همان جهتی است كهورودی و برج
دیدبانی ارگ بر آن قرار گرفته است. از طرفی قسمت شمال
شرقی حصار حاكمنشین كه خانه حاكم را دربر میگیرد. از
همین جهت كلی پیروی نموده است. همچنین برج
شمالی حصار مزبور، واقع در پشت چهارفصل رو به جانب قلعه دختر دارد. بنابر
مشاهدات فوق بدون شك حصار حاكمنشین كه كمتر دست خوش تغییر گشته
از نقطهنظر ساختمانی ارتباطی مستقیم با بنای قلعه دختر
داشته و شاید بتوان همین تاثیرات را حاكی از قدمت
بیشتر قلعه مزبور بشمار آورد. 5، 6ـ تصاویری از موقعیت كنونی قلعه دختر بم 7ـ چهارطاقی داخل قلعه دختر بم 8ـ نقش موجود به دیوار طاق جنوبی موقعیت ارگ و قلعه دختر بم در ادامه مطالب فوق، نظر به اهمیت
قلاعی كه به دختر موسومند لازم میدانیم كه صفحاتی را به
ذكر مختصر مقاله پر ارج استاد محترم آقای دكتر باستانی پاریزی
تحت عنوان "قلاع
موسوم به دختر" كه در مجله باستانشناسی (جلد
اول) به چاپ رسیده، اختصاص دهیم. علل نامگذاری ابنیه به "دختر، بخصوص "قلعه دختر" "مشخصات
ابنیه دختر در دو سه خط خلاصه میشود: همه در بلندیها و نقاط
صعبالعبور قرار دارند. اغلب بنای مربوط به قبل از اسلام و خصوصاً عهد ساسانی
را دارا میباشد. بیشتری جنبه تقدس عبادتی دارند. قلاعی
دفاعی معتبری بوده و بالاخره همه دارای یك غموض ابهامآمیز
درباره تسمیه خود هستند. " (ابنیه
دختر) این دختر كیست؟ "در ایران قدیم احترام عناصر اربعه ـ خاك و
هوا و آتش و آب ـ از اصول دیانتی ایرانیان بوده و حتی
ایزدانی اختصاص و موكل بر این عناصر قرار دادهاند كه یكی
از آنها فرشته موكل آب است. در سرزمین وسیع و پهناور و كم
آب ایران آب و باران ارزش و مقام خاصی دارد و طبعا فرشته موكل آب از
سایر فرشتگان برتر و ارجمندتر است و عجیب نیست كه اگر در اوستا
بخش بزرگ را بنام آبان یشت مییابیم و از ناحیه
فرشته موكل آب سخنها میشنویم. كلمه اردویسور آناهیتا كه نام
كامل ناهید است مركب از جزء ارد بمعنی بر آمدن و فزودن و بالیدن
است (اردوی را بار تولومه بمعنی لفظی رطوبت و نمناك ضبط كرده كه
تناسبی نیز با موضوع مقاله ما دارد) سور بمعنی قوی و قادر
و در سانسكریت بمعنی نام آور و دلیر است، اناهیتا مركب از
اجزاء (حرف نفی) و آهیت كه چركین و پلید معنی میدهد
و روی هم به معنای پاك و بدون عیب و پلیدی است و
كلمه اهو به معنای عیب نیز مشتق از همین كلمه است. بنده براین جمله میافزایم
كه كلمه سور علاوه بر قدرت و نیز و در عربی بمعنای قلعه و در
(كه آن نیز تناسب با قدرت دارد) هست و از تناسبی كه این كلمه با
موضوع مقاله ما یافته نمیتوان اغماض نمود" (ابنیه
دختر) قدمت پرستش ناهید "مرحوم پیرنیا
عقیده دارد كه اصولا پرستش اناهیتا مقتبس از نفوذ بابلیان است و
مینویسد: در بابل او را ایتار، در فنیقیه استارت و
عشترت مورخین و نویسندگان یونانی و رومی بیشتر
او را افرودیت و دیان تطبیق كردهاند (اولی ربالنوع و
جاهت و دومی ربالنوع شكار). این احتمال البته بعید نیست
ولی نباید فراموش كرد پرستش ناهید در ایران اصولا بصورت
پرستش ایشتار در بابل صورت نمیگرفته اگرچه هر دو خدای (انوشت و
زیبائی) باشند.
"
(ابنیه دختر) "در ایران زمان پارتیان كیش واحد دولتی
وجود نداشت. و در میان مذاهب متعددی كه در
كشور اشكانیان (كشوری كه اقوام و نژادهای گوناگون در آن میزیستهاند) وجود داشته پرستش خدای خورشید كه
نامهای مختلف داشت بچشم میخورد. گاه بنامهای سامی "با ال" و "ارتسو" و "آفلاد" خوانده میشده و
زمانی بنام یونانی "زوس"
(Zeus) موسوم میگردیده و یا بصورت اورمزد (اهورا ـ
مزدا) و میترا در میآمده. و ضمناً باید گفته شود كه در مخیله
افراد یونانی و مقدونی ساكن قلمرو پارت مفهوم میترای
پارتی و آپولون یونانی توأم میشده الهه بزرگ و مادر
باكره و الهه حاصلخیزی خاك كه خود با آب ـ آبی كه شرقیان
آنرا نیك درك میكردند و حاصل خاكشان منحصراً بوجود آن بستگی
داشت ـ مرتبط بود. بموازات خدای خورشید مورد احترام بوده است. این
الهه را ایرانیان آناهیتا (آنائیت) و سامیان نانایا
یا آتارگاتیس میخواندند و یونانیان آنرا با آرتمیدای
خویشتن یكی میدانستند. از زمان اردشیر دوم هخامنشی
پرستش الهه آناهیتا در ایران و خارج از آن و بخصوص آسیای
صغیر رواج خاصی یافت. معبد این الهه كه در عهد باستان
مشهور بوده و توسط آنطیكوس سوم غارت شد در اكباتانا قرار داشته. در شهر
استخر ـ فارس "آتش آناهیتا" ... روشن بود. بعقیده س. ویكاندر دانشمند ایرانشناس
سوئدی پرستش آناهیتا رابطه ناگسستنی با آتش داشته. دیگر
مراكز عمده پرستش الهه مزبور عبارت بود از شیز در سرزمین ماد.
آتروپاتن و معبدی در شوش. در ناحیه نسا اثار پرستش نانایا مشهور
افتاده است.
" (اشكانیان) "در نقش غار شاپور زنی در جانب راست خسرو پرویز
ایستاده و بنا بر عقیده هرتسفلد از روی سبوی دستهداری
كه در دست گرفته شناخته میشود كه كیست. از عهد
باستان نقش سبورا نماینده آبهای آسمانی كه منبع فیوض
نازله بر زمین و بارو كننده خاك است قرار دادهاند، بنابراین آن زن
ناهید است كه الهه آب محسوب میشده است." (ابنیه
دختر) "جالبترین بقایائی كه از عبادت ناهید
در اختیار داریم مجلس تاجگذاری نرسی پادشاه ساسانی
است (293 ـ 353 میلادی) در این حجاری پادشاه حلقه نواردار
كه علامت سلطنت است از خداوند میگیرد. خداوند
در اینجا بعقیده زاره همان ناهید است. كه برومند و بلند بالا
بپا ایستاده ... حجاری دیگری در كنار غار شاپور داریم
كه بفرمان خسرو پرویز كنده شده كه مجلس تاجگذاری را نشان میدهد
و آناهیتا تاج باو میسپرد"
(ابنیه دختر) ارتباط فرشته ناهید با آب "از جهت
اهمیت خشكسالی در ایران مسلما احترام این فرشته بس بجا و
مؤثر بوده است، در آبان یشت در ذكر خصوصیات فرشته ناهید اینطور
گفتگو میشود: "... كسی كه دارای هزار دریاچه
و هزار رود است و هر یك از این دریاچهها و هر یك از این
رودها به بلندی چهل روزه راه مرد سوار تندرو است، در كنار هر یك از این
دریاچهها یك خانه خوب ساخته شده برپاست. " (ابنیه دختر) علل جایگیری معابد ناهید
برفراز كوهها و یا در جوار قلاع مستحكم علل مذهبی ـ "مگر نه اینست كه اناهیتا در بلندترین
طبقه آسمان آرام دارد و از فلك ستارگان یا از بلندترین قله كوه "هگر" بسوی نشیب شتابد؟ و اصولا ایرانیان قدیم
اغلب معابد خود را برفراز بلندیها بنا مینمودهاند و در آنجا به نیایش
مهر و ناهید میپرداختهاند" علل استحفاظی ـ "صرفنظر از جنبه تقدس و پاكی این معابد كه
بایستی دور از دسترس آلودگی و دشمن باشد. باید گفت كه
معابد ناهید در ازمنه قدیم از غنیترین و پركالاترین
معابد روی زمین بوده ـ است و وقفیات منقول و غیر منقول آن
آنقدر بوده كه مسلماً میبایستی در محل و قلعهای كه امن
و امان باشد قرار داده شود.
" (مقاله
قلعه دختر كرمان ابنیه دختر) "درباره معبد ناهید همدان نوشتهاند كه وقتی
دوستان شاه (اردشیر دوم و زن او آتشسا) آنقدر هدایا فرستادند كه فضای
بین قصر و معبد كه از حیث وسعت به شانزده استاد (2900 متر) میرسید
پر از زر و سیم و اسب بوده است. پولیبیوس
مورخ رومی درباره این معبد مینویسد: تمام چوبهای این
بنا از سدر و سرو است اما در هیچ جا این چوبها برهنه دیده نمیشود
و تیركهای سقف و قاب و ستونها و رواق كلیه با سفحات فلزات قیمتی
پوشیده بوده سیم و زر از اینجا و آنجای قصر میدرخشید.
پوشاك بام نیز از صفحات نقره بود."
(ابنیه دختر) بطور قطع وجود این همه اشیاء قیمتی و اهمیت
بسیار مذهبی چنین مكانی میباید در كنار قلاع
و تحت حفاظت آنها قرار میگرفت و احتمالاً علت قرار گیری این
معابر بر بلندی در درجه اول مذهبی و در درجه دوم علت استحفاظی
داشته است. قلعه دختر كرمان "ساختمانهای قلعه دختر كرمان به دو قسمت مستقل تقسیم میشود
قسمتی كه بر فراز قلعه نسبتاً مرتفع جنوب شرقی قرار دارد و سابقاص قطعه
كوه نامیده میشد كاملاً بعلت وضعیت طبیعی از قلعه
دیگر مجزاست. قسمت دوم بر تپه كوتاهتری قرار دارد
و به قلعه دختر
موسوم است. قسمتی از این قلاع بنام اردشیر
شهرت دارد. قلعه اردشیر در بالای تپه مرتفعی واقع و دیوارهای
آن از خشتهای بسیار ضخیم ساخته شده است. قسمت دوم قلعهای
است كه در طرف غربی قلعه اردشیر قرار گرفته و بیش از آن بوسیله
راهروئی كه هنوز آثارش باقیست به قلعه مزكور مربوط بوده است ...
ساختمانهای عمده قلعه از قبیل قصر و عبادتگاه و غیر آن بیشتر
در فاصله بین همین دو قلعه دیده میشود. " (ابنیه
دختر) "از قلعه
دختر كرمان بقایائی كه گویای معبد ناهید باشد نداریم، برفراز كوه بین
قلعه كهن و قلعه دختر بقایای معبدی است كه به احتمال قوی
باید آتشكده (بقول سیجر سایكس معبد قلعه) و همان پرستشگاه ناهید
باشد. " (ابنیه دختر) آیا آنچه بنام دختر خوانده میشود
معبد ناهید بود. "نباید
فراموش كنیم كه اصولاً ابنیه و آثار تپهها و كتلهائی كه بنام
دختر موسوم است حتی نباید معبد دختر و ناهید باشد بلكه ایدهها
آثاری است كه یا بعلت غرب جوار معابر محترم و مقدس دختر بدین
نام معروفیت یافتهاند (مثل كتل دختر) و یا اینكه اصولاً
نام این فرشته پر بركت و خیر تیمنا و تبركاً از جهت سیانت
و بقای آن اثر بر آن نهاده شده است. (مثل پل دختر) و به هر حال چنین
كه باید قبول كرد این است كه انتساب قلاع دختر فعلا نمیتواند
جز صورتی از معبد و پرستش ناهید در این امكنه و بقاع باشد. (ابنیه دختر) داستان هفتواد یا هپتن باد و ارتباط
آن با بدای ارگ بم اردشیر پس از شكست كردانشاه و گرفتن
اسیر و اموال او غنایم را به پارس میفرستد ولی در راه این
اموال بوسیله سپاه هفتواد ربوده میشود. و در همین مبحث برای
اولین بار در كتاب كارنامك اردشیر بابكان صحبت از دزكلال میشود. "اندر راه
سپاه هفتان بخت خداوند كرم بدیشان رسیده انمال و خواسته و بنه همگی
از یاران اردشیر بستاند و در كلالان بذر كلال كه كرم انجا جای
داشت بود.
" (كارنامك اردشیر
بابكان) مرحوم كسروی در حاشیه همین
كتاب به مطالب بالا توضیحی را اضافه میكند. "در شاهنامه ایبن
نام را "كجاران" میگوید و گویا همان درستتر باشد چه در خط
پهلوی این دو كلمه شبیه همدیگر نوشته میشود و با
اندك تحریفی ممكن است "كجاران" "كلالان" شود. اما "كلال" نام دزی است كه در بیرون شهر كجاران برسر كوهی
نهاده و جایگاه كرم بوده. " (كارنامك اردشیر بابكان) فردوسی در شاهنامه این شهر را
بدینگونه معرفی میكند:
(شاهنامه
حكیم ابوالقاسم فردوسی) از آنچه كه در كارنامك اردشیر بابكان
نوشته شده چنین بر میآید كه دوبار جنگ بین سپاه او و
هفتواد صورت گرفته است. در شرح جنگ اول اینگونه ذكر شده: "اردشیر سپاهی
بسیار همراه سپهبدان به كارزار كرم گسیل ساخت. سپاه كرم مال و بنه خود
را همگی در درون دژ كلالان نهاده خودشان در شكافهای كوهها پنهان شدند.
سپاه اردشیر آگاه نبودند و تاپای دز پیش رفتند گرد دز فرا
گرفتند و چون شب شد سپاه كرم شبیخون برسر اینان آورده بسیار
كشتند. " (كارنامك
اردشیر بابكان) شرح جنگ دوم كه بازهم بشكست اردشیر
انجامید بدینگونه است "...سپاه بدرگاه خواست و خویشتن با
لشگری بسیار بكارزار كرم شتافت. و چون بذر نزدیك شد سپاه كرم
همگی درون دز نشسته و اردشیر پیرامون دز فرا گرفت. هفتان بخترا
هفت پسر بود. كه هر یكی را با هزار مرد به شهری گمارده بود و در
این هنگام یكی از ایشان كه به ایراهستان بود با
سپاهی انبوه از تازیان و عمانیان از دریا گذشته بكرمان
آمد و با اردشیر بجنگ ایستاد. " (كارنامك
اردشیر بابكان) اردشیر پس از شكست به خانه دو برادر
به نامهای برزو و برزآذر پناه میبرد و از هفتواد و سپاه او شكوه میكند:
"ایشان اردشیر را بس نواخته گفتند ناخجسته باد اهریمن
بدكردار كه این بدست بدینسان چهره و نیرومند كرده است كه همه
مردم این نواحی از دین هرمزد و امشاسپندان دور و بیبهره
كرده و پادشاهی بزرگ مانند اردشیر با ان همه سپاهش از آن دشمنان
بدكردار و بتپرستان شكست مییابد ... ولی چنین میدانیم
كه چاره این نادرست را بدینسان توان كرد كه تو خود را بآیین
مردم شهرهای دور آراسته درون دز روی و خویشتن را ببندگی و
پرستاری كرم بسپاری و دو مرد خدائی دین آگاه همراه خود
بدانجا بری كه با ایشان بستایش و نیایش یزدان
و امشاسپندان فراز گیرید و چون هنگام خوراك خوردن آن كرم باشد روی
گداخته با خود داشته باشی و بدهن آن نادرست بریزی تا بمیرد
چه آن روح نادرست را به ستایش و نیایش یزدان میتوان
كشتن و آن تن نادرست را باروی گداخته میتوان كشتن. " (كارنامك
اردشیر بابكان) پیروز شدن اردشیر و كشته شدن
كرم ـ "اردشیر
آن دز ازبن بكند ویران ساخت و روستائی بدانجا فرمود ساختن كه كلالان
خوانند و هفت آتش بهرام بدانجا نشانید و مال و خواسته و زر و سیم كه
از آن دز بدست آمده بود به هزار شتر بار كرده بدربار فرستاد. " (كارنامك
اردشیر بابكان) "در مورد
بهرهگیری فردوسی از كتاب كارنامك اردشیر بابكان در مقدمه
كتاب مطالب آمده كه لازم به تذكر است: "استاد
بزرگ حكیم فردوسی یك قسمت مهم از حالات اردشیر بابكان را
با آیین و قوانین او مسلم از همین نسخه یا فارسی
سره یا از ترجمه بعربی گرفته است. " منظور فردوسی از ذكر این بیت:
"ز شهر كجاران بدریای پارس كه گوید
ز بالای پهنای پارس" بدون شك این نیست كه شهر
كلالان یا كجاران كنار دریای پارس واقع بوده (چه همانطور كه
گفته شد در كارنامك اردشیر بابكان از چنین دریایی
صحبت بمیان نیامده است) بلكه حكیم فردوسی با ذكر این
بیت سعی در توصیف وسعت و پهنای ولایت پارس نموده و
شاید هم قصد او روشن ساختن وسعت حكومت هفتواد بوده كه البته در این
مطلب جای تردید وجود دارد. در قسمت دیگری از شاهنامه كه
بذكر داستان هفتواد پرداخته چنین میگوید
این بیت در واقع موقعیت
سپاه اردشیر بوده چه در این موقع اردشیر پس از شكست از هفتواد
در نزدیكی شهر (در شاهنامه بفاصله دو فرسخ ذكر شده) اقامت داشته ـ
منظور فردوسی از ذكر این بیت میتواند بیان دو مطلب
باشد: اینكه حمله شاهوی یا شاپور را از جانب دریا روشن
سازد (كه در كارنامك اردشیر بابكان نیز گفته شده) و یا همانطور
كه در جندین بیت دیگر ذكر كرده منظور او از بیان (دریا
بپشت) آبگیری بنزدیك شهر و در محل اقامت اردشیر بوده است.
و غیره بطوری كه از مطالب و مدارك مذكور روشن
میگردد، هیچ مدركی نیست كه وجود چنین دریایی
را در كنار شهر تایید نماید و بخودی خود میتوان یقین
داشت كه شهر مجاران در كرمان واقع بوده. و فقط این بحث باقی میماند
كه محل شهر مزبور، شهر كرمان فعلی یا ارگ بم بوده است. در مورد قلاعی كه هم اكنون خرابههای
آن بر روی كوهی در جوار شهر كرمان واقع است میتوان اینگونه
ادعا نمود كه بانی آنرا اردشیر بوده است و هنوز نیز به نام قلعه
اردشیر مشهور است. شهر كرمان در ابتدا "وه اردشیر"
نامیده شده كه پس از حمله عرب به ایران به "بردسیر" و سپس به گواشیر یا گواسیر
بدل گشته است. "اصولا باید
بدانیم كه قبل از توجه اردشیر بكرمان مسلماً شهرهائی مثل سیرجان
و جیرفت و بم از كرمان فعلی آبادتر بودهاند و حتی احتمال داده
میشود كه تا زمان ابوعلی محمدبن الیاس (عهد سامانی)
كرمان حاكم نشین نبوده و سیرجان معروفیت بیشتری
داشته است" (قلعه دختر كرمان) سرپرسی سایكس در سفرنامه خود از
قدمت بم چنین میگوید: "بم از مدتها باین طرف معروفیت تامی
داشته و ریگان و نرماشیر و نسا و بم را محال اربعه مینامیدهاند.
بم و ریگان را معروف است كه بهمن، و نرماشیر را اردشیر بنا كرده
است ... گزاران كه در شاهنامه گجاران نوشته شده گویا مقر قدیمی
بم باشد كه در یك میلی قلعه واقع در كنار رودخانه قرار گرفته
است. این ایام محل نامبرده را گوازاران گویند كه اصل ان همان
گزاران بوده و حتی در زمان حاضر نیز یكی از دروازههای
آن موسوم به "كت كرم" است. كت تحریف شده (كد) است كه بمعنی خانه میباشد." (سفرنامه سایكس) احمدعلیخان وزیری در
مورد بانی قلعه بم چنین مینویسد: "بانی آن قلعه به حقیقت معلوم نامهنگار نیست.
این قدر مشخص است هفتواد كه اوایل زمان اردشیر بابكان سر خود سری
برداشت و ریاست كرمان را مستقلاً بدست كرد بدواً در این قلعه بود و
قصه كرم هفتواد در تاریخ این كتاب عرض میشود. كنون یك
دروازه ارگ كه به سمت خارج شهر است ان را دروازه "كت كرم" گویند كه در اصل "كد" كرم است ... و به حوالی آن دروازه ارگ در بالای قلعه
اطاقی است مشهور كه این جای كرك هفتواد بوده، و هفتواد در اول
امر در بم بوده و آن زمان این قلعه معمور بوده و در اواخر به گواشیر
نقل كرده. " (جغرافیای
كرمان( احمدعلیخان وزیری برای
مطالبی كه ذكر نموده هیچگونه مدرك و سند تاریخی ذكر نكرده
است كه دلیل بر صحت گفتار او باشد. با توجه به مدارك ذكر شده و این مطلب
كه آثار و خشتهای باقی مانده موجود در همچنین سكه مكشوفه در ارگ
بم كه متعلق به دوره اشكانی میباشد
و قدمت تاریخی این شهر را تا آن دوره مسلم میدارد، به ظن
قریب به یقین محل دز كلان جایی جز ارگ بم نمیتواند
باشد. البته باید درنظر داشت كه تنها راه اطمینان قطعی، كاوش بیشتر
در محل ارگ خواهد بود و بدون تردید قبل از بدست آمدن چنین مداركی،
اصولا هرگونه ادعای فاقد ارزش علمی و تاریخی خواهد بود. چاه تاریخی ارگ بم احمدعلیخان وزیری در
كتاب خود "جغرافیای
كرمان" (1231 هـ .ق) از این چاه كه در
حال حاضر در بلندترین قسمت ارگ واقع گردیده صحبت میكند. اگرچه
آنچه كه از بم نامه نقل میكند نمیتواند بعنوان یك مدرك تاریخی
مورد استناد قرار گیرد، ولی نمیتوان چنین افسانهای
را ولو آنكه تحریف بسیار در آن شده باشد بكلی بیربط و خیالی
تصور نمود. "چاه آب
كه عمق آن 200 ذرع متجاوز است و اكنون آب دارد در نهایت گوارندگی، در
بمنامه كه نام كتابی است و سید طاهرالدین بمی مصنف آن
است ـ مینگارد كه چاه قلعه بم به حكم حضرت سلیمان علی نبینا
علیهالسلام حفر شده، نامه نگار عرض میكند كه در هیچ تاریخ
و سیری ندیدم كه كرمان در تصرف گماشتگان آن حضرت باشد. لكن در
چند نسخه مسطور است كه (تاریخ بناكتی و جلالی و تكملة الاخبار)
چون كیخسرو كیانی صیت جهانگیری آن جناب را شنید
به مقایسه فهمید كه با او مقابله و مقاتله نمیتوان كرد و از
قبول جزیه و خراج نیز عار داشت، لابد سلطنت را به لهراسب گذاشت و از میدان
بدر رفت. لهراسب رستم زال را به پیشگاه سلیمانی فرستاده قبول جزیه
و اطاعت كرد. رستم چون به حضور آن نبی محبور مشرف شد بر حقیقت مذهب آن جناب متیقن گرید و ترك
مذهب باطل خود كرده، ملت حقه پیش گرفت. چون زمانی كه كیخسرو
بلاد ایران را بر امراء تقسیم كرد كرمان و سیستان را به رستم
بداد، دور نیست كه رستم حفار و حجار و سایر آلات در آن سفارت از مصر و
آن نواحی به بم آورده و این چاه را حفر كرده باشند. چون رستم و حفار و
حجار بر مذهب و مطیع حضرت سلیمان بودند، به نام بزرگوار شهرت كرده و
صاحب بم نامه بیمعنی نوشته. " (جغرافیای كرمان) دكتر باستانی پاریزی برای
روشن شدن این افسانه در حاشیه كتاب تاریخ كرمان چنن توضیح
میدهند: "تصور
مؤلف درباره وجه تسمیه چاه سلیمان موردی ندارد، اصولا بسیاری
از ابنیه و آثار قدیمی خصوصا آنها كه بر فراز مرتفعات بودهاند،
بنام سلیمان شهرت یافتهاند كه فیالمثل تخت سلیمان و
مقبره مادر سلیمان را میتوان نامبرد و این از همان جمله است" (تاریخ كرمان) 9ـ چاه بزرگ كه در قسمت حاكم نشین قرار دارد در پایین عكس مشاهده
میشود 10ـ چاه قورخانه 11ـ گوشهای از اصطبل (چاه اصطبل در قسمت راست عكس مشاهده میشود) اعتماد السلطنه قلعه و چاه را بدین
گونه توصیف میكند (1294 هـ.ق) "گویند از بناهای بهمن ابن اسفندیار
است ... خود آبادی بم قلعهایست در بالای سنگ كه در واقع خدای
آفرین است. در میان جلگه بم یك تخته سنگ
اتفاق افتاده كه اصل ارگ بم را در بالای آن كوه ساختهاند. در وسط سنگ در سر
كوه چاهی حفر كرده كه چهل كز طناب میخورد و آب شیرین
گوارا دارد و چاه ارگ دویم كه پایینتر ـ است سیذزع طناب میخورد و سیم
كه در پایین میباشد چاهی دارد كه بیست و هفت ذرع ریسمان
میخورد و با دلوهائی كه چهل و پنج من بوزن تبریز آبگیر
آنست اگر روزی هزار دلو آب از چاههای مزبور آب بكشند كسر و نقصان در
آن پیدا نمیشود" (مرآت البلدان ناصری). سید طاهرالدین بمی كه
كتاب خود بم نامه را در حدود 810 هـ به رشته تحریر در آورده حفر چاه قلعه را
به حضرت سلیمان نسبت داده برای روشن نمودن این شخصیت
افسانهای به گفته دهخدا در لغتنامه او اشاره میكنیم: "پی از حمله
عرب و استقرار اسلام در ایران داستانهای ملی ما با قصههای
سامیان آمیخته شد. پادشاهان و ناموران ایران با پیمبران و
شاهان بنیاسرائیل رابطه یافتند. از آنجمله زردشت را با ابراهیم
و جمشید را با سلیمان مشتبه ساختند و ایرانیان مركز جمشید
داستانی را كشور فارس میدانستند و آثار باقی مانده داریوش
و خشایارشا و دیگر پادشاهان هخامنشی را به جم (جمشید)
انتساب دادهاند و نام تخت جمشید خود حاكی از انست و در اساطیر
سامی نیز سلیمان دیوان را در خدمت داشت و در بنای بیتالمقدس
آنان را بكار گماشت. از این رو در قرنهای اسلامی این دو
تن یكی بشمار آمدند. فارس را تختگاه سلیمان و پادشاهان فارس را
قام مقام سلیمان و وارث ملك سلیمان خواندند و حتی آرامگاه كوروش
بزرگ موسس سلسله هخامنشی را مشهد سلیمان (محل شهادت سلیمان) نامیدند. " در اینجا لازم میدانم كه گفتار
پروفسور گیرشمن را در مورد وجه تسمیه مسجد سلیمان و ارتباط آنرا
با عقاید خرافی كه حتی تا زمان حاضر نیز دوام یافته
متذكر شوم: "اما یاد
این پایگاه مقدس همچنان برجاست و به همین مناسبت آنجا را
" مسجد سلیمان"
نامیدهاند. مردم دورانهای مقارن قرون وسطی هرگاه به ساختمان
بزرگ بر میخوردند كه از گذشته آن خبری نداشتند آن را به سلیمان
یا به اجنه نسبت میدادند. امروز هنوز هم زنان دهات اطراف بر بالای
سكو یا در درون اطاق زیرزمین كه جای نگهداری آتش
بود شمغ میافروزند و از محمد (ص) رسیدن به آرزوهای خویش
را میخواهند.
"
(سفه مقدس در مسجد سلیمان ـ هنر و مردم) بطوری كه ذكر گردید
اعتمادالسلطنه بنا به دلایلی كه مشخص نیست بنای قلعه را
به بهمن این اسفندیار مرتبط میسازد. اكنون لازم است كه بتوضیح
دایرةالمعارف فارسی دكتر غلامحسین مصاحب در مورد بهمن توجه كنیم: "بهمن (نیكاندیش)، در آیین زردشتی، یكی از
امشاسپندان (امشاسپند). در جهان مینوی نمایندهی منش نیك
اهورمزدا است و در جهان مادی نگهبانی چارپایان سودمند بدو سپرده
است. وی موكل است بروز دوم (موسوم بهبهمن) هر ماه شمشس و ماه یازدهم
(موسوم به بهمن) هر سال شمسی. بهمن، در داستانهای ملی پسر
اسفندیار، كه پس از كشته شدن پدرش، نیای او گشتاسب تاج و تخت را
بدو سپرد، و او پس از رسیدن به پادشاهی به خونخواهی پدر قیام
كرد، بهمن را در حماسهی ملی و تاریخهای داستانی
اردشیر نیز خواندهاند. " (دایرة المعارف) بطوری كه مشاهده میگردد اعتمادالسلطنه
بنای قلعه را به اردشیر مؤسس دولت اشكانی نسبت میدهد.
البته همانطور كه ذكر گردید برای این مدعا دلیلی
ارایه نداده است. آنچه مسلم است نظیر اینگونه چاهها كه اكثرا
بانی آنها مشخص نیست و در موردشان افسانههای بسیار گفته
میشود در سرزمین پهناور ایران كم نیست. در مسجد ارگ بم،
هم اكنون چاهی وجود دارد كه بچاه صاحبالزمان مشهور گردیده و گفته میشود
كه حضرت در روز موعود از آن چاه بیرون خواهد آمد. نه تنها اینگونه چاهها
میتواند بعلت وجود چنین داستانهایی كه اغلب آنها را
بصورت مراكزمذهبی در میآورد مورد توجه قرار گیرند بلكه میباید
بدین موضوع نهایت اهمیت را داد كه در بسیار از قلاع و ابنیه
قدیمی متعلق بدورههای قبل از اسلام هستند چنین چاههایی
وجود دارند و حتی در بعضی موارد حفر اینگونه چاهها در جوار
آتشگاهها و اماكن مقدس انجام میپذیرفته است كه شاید قدمت آنها
به قبل از دوره هخامنشی نیز برسد. در این مبحث بخصوص لازم میدانم
چند مورد از اینگونه نمونهها را ارایه كنم: كشفیات معبد ناهید در كنگاور "مجموع ارتفاع ما از سطح اراضی اطراف تا خطالراس
صخره آناهیتا حدود 30 متر است لذا بنای معبد آناهیتا در روی
این صخره چنانچه بعدا خواهد آمد به صورت پله پله است و همچون بناهای
عهد هخامنشی بر روی صخره طبیعی ساخته شده است. برخی از دانشمندان تصور كردهاند كه
هخامنشیان احداث ساختمان روی بلندیها و صخرهها را از آشوبها
آموختهاند كه بناهای خود را بر تپههای مصنوعی میساختند
و از پهلو بدان پله میدادند ولی توجه باید كرد كه این
سرزمین كشور كوههای بلند و صخرهها رفیع است و ... ما هنوز طرز
استفاده از آب و مشكل آبرسانی را در معبد آناهیتا دقیقا نمیدانیم
ولی طبق تحقیقات اجمالی كه بوسیله یك هیئت زمینشناسی
در تابستان سال 1350 در كنگاور بعمل آمده بما گفته شد كه صخره سفلی معبد ناهید
از نوع شیب است كه آب باران و برف در آن نفوذ كرده و ذخیره خواهد شد و
چنانچه چاه یا چاههائی در این نوع صخرهها حفر شود میتوان
بطور موقت و هر چند روز یكبار از آب ذوب شده در آنها استفاده بعمل آورد. این
مطلب را تجزیه كردیم با ترتیبی كه در اثر وسعت حفریات
به دو حلقه چاه بسیار خوش تراش در صخره سنگی برخورد نمودیم كه یكی
از آنها دارای آب بود. ارتفاع آنها بیشتر از 3 متر نیست" (مقاله كاوشهای علمی در كنگاور ـ مجله باستانشناسی) پس از توجه به كشفیات انجام شده در
كنگاور شاید بتوان گفت كه صخره زیر ارگ نیز از همین نوع
سنگ بوده و میتوانسته است آب باران را در خود جمع كند. البته باید در
نظر داشت كه هنوز مشخصات و عمق دقیق این چاه تعیین نشده
است. و شاید غرض فردوسی از ذكر چنین بیتی" چو صاروج و سنگ از هوا گشت گرم نهادند كرم اندراونر چاهی
حفر شده در سنگ مانند معبد كنگاور باشد. 3ـ مقاطع برج و حاكمنشین ارگ "قلعه
بندر قلعه ایست در سمت شرقی شیراز به مساحت كمتر از میلی
و باغدلگشا كه از باغهای معروف شیراز است در پایه آن قلعه واقع
شده و آن قلعه را قلعه قهندز نیز میگویند ... و آن كوهی
است طبیعی ارتفاع چندانی ندارد و یكطرف آن دامنه داراست
... و بر سر آن كوه كه وسط قلعه باشد چاهی است بسیار عمیق
مربعاً حفر شده كه چهارده ذرع دور دهن آن است و عمف آنرا قریب یكصد
زرع یافتم و آب ندارد و دو چاه دیگر در آن قلعه هست ولی قطر
آنها كمتر است از چاه مذكور. " (فارسنامه
ابن بلخی) "ملك معظم قوامالدین (زوزنی) (از حكام غز)
با نصرةالدین كبود جامه در ماه آبا سنه 605 (خرابی) باز كرمان رسید
و در صحرا مقام فرمود. سپس عزم گرمسیر كرد و فرمود كه قلعه
كوه كه آنرا قلعه كبیره گفتندی كه ببردسیر بود از بناء بوعلی
محمدبن الیاس خراب كرده و چاهی عجیب. كه بر سنگ خاره فرو برده
بودند، بزعم مردم چهارصد گز برسنگ فروشده بود (ومن (فضل) ظاهر آن دیدم قریب
هشت گز در هشت گز طول و عرض سر چاه بود و بر چهار قسمت كرده بودند و چهار چرخ بر
نهاده)، چاهی بدین عظمت و بلعجبی انباشتند و باطل كردند. "
(تاریخ كرمان ـ حاشی) آنچه كه مسلم میگردد حفر چنین
چاههایی كه در سنگ انجام گردیده بر اثر اجبار بوده (زیرا
اكثر ابنیه در آن زمان چنانكه گفته شد بر صخرههای بلند بنا میگردیده
است) و قدمت بعضی از آنها تا دوره هخامنشی نیز میرسد، زیرا
چنانكه سایكس پس از مشاهده چاه قلعه بندر شیراز اظهار داشته بین
حجاریهای این چاه و حجاریهای مرودشت مشابهتهایی
ملاحظه میگردد، لذا حفرچاهها و یا آب انبارها در سنگ از دوره هخامنشی
آغاز گردیده و در قلاع متعلق به دوره ساسانی نیز به وفور مشاهده
میگردد، بنابراین میتوان وجود چنین چاههایی
را با سكونتگاههای باستانی ایران زمین مرتبط دانست و شاید
بهمین دلیل باشد كه مورخین قرون وسطا بنای چنین
چاههایی را به سلیمان و اساطیر دیگر منسوب میكنند. موقعیت فعلی چاهها و اهمیت
آنها در نقشه كلی ارگ چاه اصلی در بلندترین بخش ارگ
كه حاكم نشین بشمار میرفته، در كنار چهارفصل و حمام حاكم قرار دارد و
چنانكه از آثار باقیمانده بر میآید چهل و یك متر عمق
دارد و از اب آن برای خزینه حمام استفاده میشده است. چاه دوم در گوشه جنوب شرقی قورخانه
واقع گردیده و عمق آن سی و یك متر و نیم میباشد.
جرز دیواری كه چرخ چاه بر ان قرار میگرفته اكنون هم باقی
است. چاه سوم در محل اصطبل بزرگ و در گوشه جنوب
شرقی آن قرار دارد و از نحوه قرار گرفتن آن بخوبی آشكار است كه بنای اصطبل پس از حفر چاه انجام
پذیرفته است. عمق چاه بیست و هشت متر میباشد مطلب جالب در مورد
این چاهها آنست كه هر سه بر روی یك محور قرار گرفتهاند و بخوبی
مشاهده میگردد ـ گسترش بعدی قلعه كه ساختمان قورخانه و اصطبل باشند،
بموازات همین امتداد انجام گرفته است. 12ـ دروازه اصلی ارگ 13ـ دروازه اصلی ارگ 14ـ دروازه قورخانه 15ـ دروازه شرقی حاكمنشین 16ـ دروازه بخش نظامی
ارگ 17ـ ورودی زندان ارگ (حاكمنشین ارگ) 18ـ تصویری
از مسیر دروازه شرقی حاكمنشین 19ـ ورودی
قسمت حاكمنشین (خشتهای بزرگ متعلق به قبل از اسلام در قسمت پایین
عكس مشاهده میشوند) 20ـ نمای شمالی شرقی ارگ 21ـ دروازه كدكرم كه اكنون مسدود شده است 22ـ برج دروازه كدكرم (داخل ارگ) 23ـ تصویری از مردم نشین ارگ 24ـ دروازه مدكرم 25ـ تصویری از بالای حاكم نشین به قورخانه اهمیت آتشگاهها در سكونتگاههای
تاریخی گیرشمن در مورد اسكان یافتن قوم
ماد در فلات ایران و همچنین در خصوص اقامتگاههای آنها مطالبی
ذكر میكند كه از مقاله "او صفه
مقدس در مسجد سلیمان" عینا آورده میشود. "بیگمان پایگاههای دیگر این
مردم در این كوهها از دیدهها پنهان مانده و باید به انتظار روزی
بوده كه آنها هم یافته و كاوش شوند این پایگاههای كوهستانی
صفات و مشخصات كهن خود را بسیار بهتر از جایگاههای واقع در دشت
مانند پازارگاد یا تخت جمشید حفظ كردهاند نمای اینها
همواره یكسان است. نزدیك اقامتگاه مستحكم رئیس قبیله
شهركی پدید میآمد همه در نار صفهای مصنوعی و
دستگرد كه با قطعات سنگهای ناهموار و تراشیده برپا گشته بود. راه بالا
رفتن بر این صفه از پلكانی بود در كنار آتشگاه. آتشگاه به شكل سكوی نسبتا بلندتری
از صفه بود كه آن را هم با تكههای بزرگ سنگ برآورده بودند. بر فراز این
سكوی بلندتر آتشدانی بود. مراسم و آیین مذهبی را در
هوای آزاد و زیر آسمان انجام میدادند" (صفه
مقدس در مسجد سلیمان ـ هنر و مردم) "آتشكده و آتشدان احتمالا از زمان هخامنشیان در ایران
وجود داشته است. یكی از نمونههای آن در
سرزمین فارس دو سكوی سنگی است كه در كنار آرامگاههای
شاهنشاهان هخامنشی در نقش رستم هنوز پابرجاست. این دو سكوی سنگی
بدون شك در محوطه محصوری قرار داشتهاند كه امروز اثری از آن نیست.
در دوران اشكانی نیز آتشكدههای متعدد در ایران برپا شده
كه اكنون از بین رفته است ولی نقش آن روی تمام سكههای
عهد اشكانی دیده میشود. برخلاف دوران هخامنشی و اشكانی
از اتشكدههائی كه در عهد ساسانیان ساخته شده تعداد قابل توجهی
در نقاط مختلف ایران خصوصا در فارس هنوز به چشم میخورد. " (آتشكدهها
ـ هنر و مردم) شیوه معماری معابد در دوره
اشكانی "با اینكه در مصالح ساختمانی و جزئیات
معماری و تزیینی ابنیه مزبور تفاوتهای بارز
وجود دارد معهذا دارای وجوه مشتركی نیز میباشد. بقرار زیر:
همه آنها بر سكو گونهای ساخته شدهاند و اطاق سلا (بخش اصلی معبد
باستانی كه مجسمه مورد پرسش در آن گذاشته میشده است)مستطیل و یا
مربع مسدودی كه بتوسط دالان طاقدار گرداگرد از دیوار خارجی جدا
میشده تشكیل میشدهاند. در بسیاری از معابد، پیش
از مدخل سلا درگاه ستونداری قرار داشته است. پلهكانی در دیوار
خارجی معبد ساخته شده بوده كه به بام منتهی میشد و بربام
آتشگاهی كه در آن آتش مقدس شعلهور بود قرار داشت. تشریفات مذهبی
گرداگرد معبد در هوای آزاد صورت میگرفت. معبد نسا از آجر خام و
برسكوئی كه آنهم از آجر خام بوده بنا شده بود (ابعاد آجرها 12×40×40 سانتیمتر
است) و درگاهی با ستونهای چوبی
داشته كه بر پایههای سنگ سبز قرار داشته و ظاهراً دو طبقه بوده است. معبد باروكاری پوشیده شده و
برنگ سفید و سرخ كه در ساختمانهای پارتی متداول بوده نقاشی
شده بود. نقشه معابد پارتی بطور كلی دنباله سنت ساختمانی هخامنشی
بوده كه در این نوع ابنیه معمول بوده ولی از لحاظ معماری
نقشه كلی مزبور بصورت دیگر و بانحای گوناگون مجری گشته" (اشكانیان) تغییر عمل كرد آتشگاهها پس از
حمله اعراب "مسلمانان
قرون اولیه اسلامی فراموش كردند كه این چهارطاقیها در
بالای ارتفاعات برای چه منظوری ساخته شدهاند و بهمین دلیل
است كه غالباً تصور میشود این ساختمانهای كوچك و محقر برای
دیدهبانی یا برای خبر رساندن بوسیله آتش برپا شده
و گاهی نیز افسانههائی ساخته به آنها نسبت میدهند ...
هنگام پذیرفته شدن دین اسلام تعدادی از آنها را (آتشكدهها) به
مسجد مبدل كردند و تعداد دیگری متروك ماند و مردم فراموش كردند كه در
ابتدا برای چه منظوری ساخته شده است. در بعضی مواقع و در
مكانهائی كه این چهارطاقیها میتوانستند مورد استفادههای
دیگری قرار گیرند برای دیدهبانی و حتی
برای مخابرات با آتش استفاده كردهاند. ولی شكی نیست كه این
نوع ساختمانها در ابتدا برای دیدهبانی ساخته نشدهاند زیرا
در این صورت دیدهبان باید بتواند خود را در برابر باد و سرما
حفظ كند و در اطراف این گنبد هیچ نوع ساختمان در ابتدا برای دیدهبانی
ساخته نشده است.
" (آتشكدهها ـ هنر و مردم) ارتباط منارههای باستانی با
معابد در این بخش لازم میدانیم
برای روشن شدن وضع برج ارگ مداركی در مورد اهمیت مذهبی و
تاریخی منارهها در قبل از حمله اعراب ارایه داده شود. "وجه تسمیه
منار و مناره: منار یعنی نار و نور و بطور واضحتر آتشگاه و روشنایی
گاه كه مئذنه و برج راهنمایی نیز به آن اطلاق گردیده است. (منار و
مناره تزئینی ـ هنر و مردم) "فار
اسكندریه ـ این برج راهنمائی در ابتدا دروازه اسكندریه به
ارتفاع 56 متر و در سال 283 قبل از میلاد ساخته شده بوده است این برج
از مرمر سفید بوده و در بالای آن آتش چوب شعلهور بوده ـ است ... برج
نورآباد ـ این بنا كه به میل اژدها معروف و به دوره كوه و در غرب
نورآباد فارس وجود دارد. پلكان این برج در وسط با پیچ و خم مناسب تا
بالا راه میداده و آتش فروزان برفراز آن و در آتشدان سنگی جای
داشته است. برج اتش فیروزآباد ـ در میان ویرانههای
فیروزآباد مربوط به آغاز دوره ساسانی (651 ـ 224 م) چهار وجهی
بزرگ و بلندی از سنگ و گچ
وجود دارد و یكی از عناصر مجموعه ساختمان آتشكده فیروزآباد
بشمار میرفته است. پلكان این چهار وجهی در خارج تعبیه
شده و از آن طریق برای روشن كردن آتشی برفراز برج به ارتفاع 26
متر، صعود میكردهاند" (منار
و مناره تزئینی ـ هنر و مردم) در مرآت البلدان نیز گفتگو از برج
دختر باكو بهیان آمده كه لازم به تذكر است: "برجی است بسیار مرتفع كه موسوم به برج دختر
است و بنای آن از سنگ و آجر شده، چهل ذرع ارتفاع دارد و در یك ضلع
قلعه دختر بنا شده است ... اما حالا روسهها فانوس دریا را شبها بالای
این برج روشن میكنند یحتمل سابق بر این هم چراغ بحری
در آنجا روشن میكردهاند. " (مقاله ـ
ابنیه دختر ـ مجله باستانشناسی) بررسی قدمت و موقعیت فعلی
برج ارگ بم این برج كه به برج دیدبانی
معروف است در كنار خانه حاكم قرار دارد و در زیر سكوی آن اطاقی
تعبیه شده ـ ورودی برج دارای چندین پله است كه در میان
هر سه پله پاگردی جای گرفته مشاهده نخوه ساختمان ورودی و پلهها
بخوبی آشكار میسازد كه برج مزبور اهمیتی بیش از یك
برج دیدهبانی داشته و از طرفی بطور قطع ساختمان برج با پلههایی
كه در میان آن واقعند در یك زمان صورت نگرفته است چه در بعضی
موارد پلهها جلوی پنجرههای برج را مسدود كردهاند اگرچه روشن است كه
بنای برج مزبور چندان قدیمی نیست ولی این
مطلب نمیتواند حاكی از بیاهمیتی آن باشد زیرا
به احتمال قریب به یقین در همین محل برج دیگری
وجود داشته كه منحدم شده و برج فعلی بر روی محل آن مجددا بنا گردیده. مشابهت شكل برج مزبور و آتشدانهای
موجود در تخت جمشید كه در واقع مشابه یك هرم ناقص میباشند، میتواند
خود دلیلی بر شباهت برج فعلی و برج اصلی كه منهدم شده.
تلقی گردد. بررسی بنای معروف به چهارفصل ساختمان چهارفصل كه بطور كلی از یك
چهارطاق و گنبدی برفراز آن تشكیل میشود، محتملا در دوره صفویه
ساخته شده و در هر یك از چهار جانب گنبد اطاقی كوچك تعبیه گردیده
است. این بنا بر روی صفهای واقع است و در بخش شمالی و
شرقی خود شامل دو طبقه زیرین میباشد، كه بوسیله
پلهای منفرد به سطح صفه مزبور ارتباط مییابند در طبقات زیرین
تعدادی اطاق تودرتو وجود دارد كه به اطاقی در جانب جنوب شرقی
ارتباط مییابند، در این محل كه گویا اصطبل و آب انبار
مخصوص چهارپایان قرار داشته، طاقی با خشتهای بزرگ مشاهده میشود،
مشابه همین خشتها نیز در ابتدای ورودی حاكمنشین كه
در جوار ورودی زندان قرار دارد بصورت سكویی مشاهده میگردد
بهنگام نقشهبرداری از طبقات زیرین به فضاهایی توپر
و جرزهایی در كنار اطاقها برخوردیم كه حاكی از وجود بنایی
متقدمتر در همین محل است. با در نظر گرفتن طاق مزبور و جرزهای
موردنظر. ساختمانی دیگر 26ـ تصویر بازسازی شده منار فیروزآباد 27ـ مناره سنگی نورآباد، متعلق بدوره اشكانی مشابه ساختمان فعلی در این محل
وجود داشته و همانگونه كه در مورد برج دیدهبانی در صفحات قبلی
گفته شد، بدون شك پس از ویرانی بناهای اولیه، ساختمانهای
دیگری به تقلید از آنها در همان قسمت ساخته شدهاند و محتملا
بنای چهارفصل در واقع چهارطاقی بوده متعلق به ادوار قبل از اسلام، و
با در نظر گرفتن برج دیدهبانی و ریشه و عملكرد اصلی آن،
چهارطاق مزبور آتشكده نمیتوانسته باشد. 4- نقشه
حاکم نشین ارگ 5- نقشه
طبقه سوم چهار فصل 6- نقشه
طبقه اول چهار فصل 7- نقشه طبقه دوم چهار فصل 8ـ سیر تحول سكونتگاه باستانی بم وجود سكونتگاهی باستانی در شهر
بم مشابهت ساختمانهای موجود در حاكمنشین
ارگ و شهر فیروزآباد متعلق بدوره ساسانی، مطلبی جالب توجه، در
روشن ساختن احتمال وجود معبدی در بنای اولیه ارگ بم خواهد بود.
لذا بطور خلاصه به این عناصر مشترك و مشابه در ذیل اشاره میشود: الف ـ برج آتش ـ محل نگهداری آتش در هوای
آزاد كه عموم مردم در مراسم آن شركت میكردهاند. ب ـ چهارطاق (آتشگاه) ـ محل حفظ آتشی
كه جزء موبد مخصوص شخص دیگری حق ورود به ان را نداشت. پ ـ وجود منبع آب بصورت آبگیر یا
چاههایی كه اكثرا در سنگ حفر گردیدهاند، علت این امر
اعتقاد ایرانیان باستان به تولد ناهید یا فرشته آب از سنگ
است. علاوه بر مطالب فوق كه قدمت بنای ارگ
را تا دوره ساسانی معتدل میسازد، باید متوجه بود كه اینگونه
معابد در دوره اشكانی نیز ساخته میشده و قدمت دیرینه
داشته است. در خاتمه این بخش لازم میدانیم كه بگذشته این
بنای تاریخی نظری ولو غیر علمی و همراه با شك
و تردید افكنده و از مدارك موجود. اگرچه بسیار ناقص و متكی بر
روایات و حدسیات است در ارایه فرضیهای بهره بگیریم. چنانكه قبلا نیز متذكر شدیم،
آتشكده و دهكدههای شاهی را در ایران باستان بر روی صفه یا
تپه بنا میكردند و در دهكدههای شاهی معابد ویژه مهر و
ناهید (فرشته آب) وجود داشته. بنابراین با توجه به موقعیت قلعه
دختر و وجود چهارطاقی و نقش محراب موجود در آن كه حاكی از اهمیت
مذهبی آنست، همچنین شهرت قلعه به دختر كه بر روی تپهای
سنگی بنا گریده علاوه بر چهارطاق و معبر سنگی موجود در نزدیكی
قلعه مزبور میتوانند دلایلی بروجود یك دهكده و معبد
مخصوص شاهی در این محل باشند و بهید نیست كه ابنیه
دیگری در حوالی آن وجود داشته كه در ازمنه بعدی ویران
شده باشند. وجود محلهای بنام "كوزرون" در جانب شرقی ارگ بم بفاصله چند كیلومتر و شباهت این
نام با "گزاران"
یا "كجاران" و یا "گوزاران" كه سرپرسی سایكس آنرا مقر قدیمی و به
اشتباه سكونتگاه قرون وسطایی مردم بم دانسته، (محتملا برداشت سایكس
از این نام در اثر مطالعه شاهنامه یا منابع دیگر متعلق بدوره
اسلامی تاریخ ایران بوده چه در اكثر منابع تاریخی
بعد از اسلام. اسامی اشخاص و اماكن بصورت تحریف یافته درج گردیدهاند)
در واقع همان ناحیه "كلالان" مزبور در كارنامك اردشیر بابكان ترجمه مرحوم كسروی و "كجاران" مندرج در شاهنامه باشد. با توجه به اینكه تمام مطالب فوق
براساس حدسیات ما بنا گردیده است. نتیجه حاصل از این بررسی
را بعنوان فرضیهای در مورد گسترش تاریخی سكونتگاه باستانی
بم در عبارات ذیل متذكر میگردیم: "بنا
بگفته شاهنامه، مردم بم قبل از شورش هفتواد نامی در فقر وفاقه بسر میبردند
و محتملا در دهكده بومی كه محل سكونت كشاورزان بوده در محلی معروف به
كلالان سكنا داشتهاند ("ولی
مسلم است كه هفتواد یكی از حكام دست نشانده اشكانی بوده است، زیرا
سكههائی بنام او یافتهاند، "
(قلعه دختر كرمان) پس از قدرت یافتن هفتواد و بنای قلعه كلان در محل
كلالان مردم نیز در كنار او جمع میشوند (احتمالا تمام ناحیه
بهمین نام مشهور و قلعه كلال دزی در محل ارگ فعلی بوده است)
هفتواد كه خود را قدرتمند میبیند به سپاه اردشیر حمله برده و
بنای غارت را میگذارد ـ پادشاه ساسانی كه این عمل او را
نوعی توهین به شعایر دینی و كشوری پنداشته پس
از جنگهای بسیار قلعه كلال را ویران میكند و دژی دیگر
در انجا بنا مینهد كه آتش مقدس در آن شعلهور بوده است (معبدی كه در
ابتدا از آن سخن گفته شد) نقش قلعه دختر یا كوهك ـ (با مراجعه
به كشفیات عشقآباد و آثار شهر اشمانی (پارتونیا) قلعه كوچكی
در شمال دژ مزبور كشف گردیده كه بنابر اسناد بدست آمده در ان، میباید
مقر حاكم بوده باشد) توجه به این امر كه در دوره اشكانی ایالت
بوسیله منسوسین شاه اداره میشده و كلا تشكیلات سیاسی
براساس ملوك الطوایف بوده و از طرفی پرستش مهر یا ناهید
رواج داشته است، بعید بنظر نمیآید كه قبل از شورش هفتواد مركز
حاكم (در شاهنامه به وجود حاكم مستبدی قبل از شورش هفتواد در محل كلالان
اشاره شده است) قلعه دختر یا كوهك بوده باشد. لذا گشترش سكونتگاه تاریخی
بم از محل كلالان بجانب ارگ بم بوده است (در واقع پس از سرنگون شدن سیاستهای
اداری و مملكتی اشكانی كه در برخی نواحی قبل از
آنها با هجوم اسكندر از میان رفته بود بكلی منهدم گردید و دو
شهر یا دهكده شاهی و دهكده بومی با یكدیگر تلفیق
و تركیب شدند). 28، 29 و 30 ـ تصاویری از چهارفصل و برج دیدهبانی
ارگ |